Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-02@13:02:13 GMT

نقش پر رنگ بن سلمان در قهر حریری با سیاست

تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۳۸۰۳۴

نقش پر رنگ بن سلمان در قهر حریری با سیاست

سعد حریری اخیرا از تعلیق فعالیت سیاسی خود و عدم مشارکت در انتخابات پارلمانی خبر داد. آیا این تصمیم که به نظر می‌رسد محمد بن سلمان در آن نقش داشته، کسی را غافلگیر کرد؟ انگیزه‌های پشت آن چیست؟

به گزارش ایسنا، پایگاه خبری العهد در گزارشی در تحلیل سخنرانی سعد حریری نوشت: اگر انتخابات پارلمانی ماه مه در لبنان نبود شاید سعد حریری، نخست وزیر سابق لبنان هرگز به بیروت باز نمی‌گشت و چنین موضعی را اتخاذ نمی‌کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تنش و اضطراب در برخورد رهبران و نمایندگان جریان المستقبل در تعامل با انتخابات پارلمانی که مقدمات لجستیکی و مردمی و ائتلاف‌های فوری را می‌طلبد کاملا واضح و روشن است اما حریری در اتخاذ تصمیم خود با وجود فشارهای رهبران جریان المستقبل تأخیر و تعلل کرد. پیشتر رهبران اصلی جریان المستقبل اعلام کرده بودند که سعد حریری قصد دارد دفاتر جریان المستقبل را ببندد و حریری نیز این اخبار را تکذیب نکرد.

حریری به دلیل فشارهای سنگین عربستان به مرز یأس و ناامیدی رسیده است. به رغم اینکه که وی همواره در هر مناسبتی همبستگی خود را با عربستان اعلام می‌کند و در هر زمانی که حملاتی از سوی یمن علیه عربستان صورت می‌گیرد یا زمانی که اظهارات سیاسی از سوی مقامات لبنان علیه عربستان ایراد می‌شود همواره از ریاض حمایت می‌کند، اما این فشارها همواره وجود دارد. تمام تلاش وی برای ترمیم این روابط با موانعی روبرو شده است.

پیامدهای نزاع داخلی عربستان

دو دلیل برای محروم شدن حریری از حمایت و جایگاهش نزد پادشاهی عربستان وجود دارد:

اول دلیل سعودی- داخلی که دلیل اساسی است و دوم سیاسی-لبنانی که درباره موضع حریری نسبت به حزب الله است. محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان از حریری خواسته بود با حزب‌الله مقابله کند اما حریری این را به منزله یک جنگ داخلی می‌دانست.

باید کمی به بررسی دلیل اول پرداخت چرا که بر روابط میان رهبری کنونی عربستان و حریری سایه می‌اندازد. بی شک خاندان حریری از رفیق حریری، نخست وزیر فقید لبنان گرفته تا بقیه خاندان حریری نقش سیاسی خود را از طریق حمایت و روابط مستحکم با ملک فهد بن عبدالعزیز به دست آورده‌اند. به خاطر همین روابط، شرکت اوجیه در عربستان فعالیت زیادی دارد و واردات آن به میلیاردها دلار می‌رسد و همین مسئله آن را در راس یکی از شرکت‌های بزرگ در جهان عرب قرار داده است. بعد از اینکه رفیق حریری در سال ۲۰۰۵ ترور شد و پسرش مسئولیت امور سیاسی و مالی را بر عهده گرفت این روابط همچنان مستحکم ماند اما با روی کار آمدن نسل دوم خاندان حاکم عربستان اوضاع تغییر کرد. بعد از اینکه یک فایل صوتی از حریری منتشر شد که در آن به محمد بن نایف، وزیر کشور عربستان در آن زمان توهین شده بود روابط وی و محمد بن نایف به مرز حساسی رسید. بعدا نیز که محمد بن سلمان ولیعهد شد به حریری را فردی می‌دید که با شاهزادگانی که مانع رسیدن او به قدرت شدند، ائتلاف کرده است.

باید به این مسئله اشاره کرد که تمام کسانی که با دوره ملک عبدالله، پادشاه سابق عربستان در ارتباط بودند هدف ولیعهد جدید بودند چرا که وی در اواخر حیاتش قصد داشت پسرش متعب فرمانده گارد ملی را از طریق تعیین مقرن بن عبدالعزیز به عنوان جانشین ولیعهد جانشین خود کند و به نظر می‌رسد ملک سلمان این را فهمیده بود برای همین در ماه‌های آخر زندگی ملک عبدالله رقابت برای رسیدن به قدرت از طریق عزل و نصب‌ها و دستورات پادشاهی کاملا واضح بود.

بعد از مرگ ملک عبدالله سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه کنونی عربستان اقدامات وی را نقض کرد و فوراً مقرن بن عبدالعزیز را برکنار کرد و به جای وی محمد بن نایف را به عنوان ولیعهد تعیین کرد. بعد از آن محمد بن سلمان را به عنوان جانشین ولیعهد تعیین کرد. محمد بن نایف بعد از چند ماه برکنار شد و محمد سلمان به جای وی به عنوان ولیعهد تعیین شد.

درگیری تنها به پست‌های اصلی متوقف نشد و همین که محمد بن سلمان ولیعهد شد کمپینی را برای گرفتن قدرت از دشمنانش و مجبور کردن آن‌ها به کوتاه آمدن از بخش اصلی از ثروت خود به راه انداخت. همین مسئله باعث شد که حریری نیز درباره شرکت اوجیه متحمل خسارت‌ها و پرداخت بهایی شود. محمد بن سلمان با بهانه‌هایی مثل سوءمدیریت و فساد در سعودی اوجیه و متهم کردن شرکت بن‌لادن به کوتاهی در حادثه سقوط بالابر در مکه در سال ۲۰۱۵ این دو شرکت را متوقف کرد. این اقدامات به صورت همزمان اتخاذ شد و بعد از آن نیز محمد بن سلمان کمپین گسترده‌ای را علیه تعدادی از شاهزادگان به راه انداخت و آن‌ها را در هتل ریتز کارلتون در ریاض بازداشت کرد.

محمد بن سلمان حریری را مواخذه کرد که از تحرک برخی شاهزادگان علیه او خبر داشته اما به او اطلاع نداده است. اینگونه حریری از نظر مالی حذف شد تا این مقدمه‌ای برای حذف وی از صحنه سیاسی در لبنان باشد.

حریری سال ۲۰۱۷ به ریاض فراخوانده شد. وی از آن چیزی که می‌ترسید اتفاق افتاد و مجبور شد که بیانیه استعفا از نخست وزیری لبنان را از ریاض قرائت کند. با اینکه این موضوع به صورت ظاهری با مداخله امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه حل و فصل شد و حریری به لبنان بازگشت و از استعفا انصراف داد اما محمد بن سلمان تعامل خود را با حریری تغییر نداد و بار دیگر در سال ۲۰۱۸ زمانی که در اوج بحران قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار منتقد سعودی به دست تیم عربستانی در کنسولگری عربستان در استانبول به او نیاز داشت او را به ریاض فراخواند.

مسئله جالب توجه این است که خانواده حریری همچنان در ریاض هستند و به رغم میانجی‌گری محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی برای انتقال آن‌ها به امارات اما به دلیل نامشخصی موفق نشد ممکن است دلیل آن این باشد که آن‌ها گروگان سیاسی باشند.

تشدید نزاع در لبنان

دلیل دومی که باعث دور شدن دو طرف شده، پافشاری محمد بن سلمان بر قرار دادن حریری در مقابل حزب الله است. سمیر جعجع، رئیس حزب القوات البنانیه باعث انزوای حریری و کنار گذاشته شدن او از سوی ولیعهد عربستان شد و جای او را به عنوان الگوی بهتری در تعامل با حزب‌الله لبنان گرفت. سفیر عربستان نیز به مقر اقامت سمیر جعجع در رفت و آمد است. این برخورد عربستان باعث تعجب تعدادی از رهبران سنی لبنان شده که عربستان را قبله سیاسی و مذهبی می‌دانند که وظیفه آن این است که به رهبران سنی در لبنان کمک کند.

عجیب نیست که حامیان حریری به صورت مستقیم تیر خود را به سمت محمد بن سلمان پرتاب می‌کنند و به خاطر کناره گیری موقت وی از فعالیت سیاسی اعتراض می‌کنند. آن‌ها همچنین تیر خود را به سمت سمیر جعجع پرتاب می‌کنند که می‌خواهد به آرای اهل تسنن در انتخابات آتی دست یابد.

چه بسا حریری قصد داشت با تصمیم خود یک شوک دوگانه را ایجاد کند یکی نزد مردم که قبلا به دلیل عملکرد سیاسی‌اش او را مواخذه می‌کردند اما اکنون او را قربانی توطئه داخلی و خارجی می‌دانند و یکی نزد مقامات عربستان برای اینکه در برخورد با او بازنگری کرده و از تصمیمشان برای حذف او از نظر مالی و سیاسی منصرف شوند.

حریری قصد دارد موج اعتراضات قوی را ایجاد کند تا هرگونه تلاشی برای ایجاد جایگزین‌هایی برای وی را ناکام بگذارد و نبرد انتخاباتی بدون وی علیه حزب الله با نظارت عربستان و آمریکا را سخت کند. باید به این نکته اشاره کرد که حریری در واقع فعالیت سیاسی خود را تعلیق کرده نه اینکه به طور کامل به آن پایان داده باشد. باید منتظر این باشیم که آیا این کشورها بعد از این تحول که پیامدهای زیادی را در عرصه سیاسی لبنان و به ویژه مقابله با حزب‌الله ایجاد می‌کند در تصمیم خود بازنگری می‌کنند یا خیر و آیا این مسئله بر روند انتخابات و برگزاری آن تاثیر خواهد گذاشت یا خیر.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: سعد حریری عربستان حزب الله لبنان جریان المستقبل محمد بن سلمان بن عبدالعزیز محمد بن نایف سعد حریری حزب الله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۳۸۰۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»
جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723

دیگر خبرها

  • عربستانی‌ها برای محمد صلاح شرط گذاشتند!
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • ستاره کره ای تاتنهام در راه عربستان
  • معلمِ متفکر
  • نخست‌وزیر مالزی: برای برقراری عدالت در قبال فلسطینی‌ها قاطعانه عمل می‌کنیم
  • شرط جدید عربستانی ها برای جذب محمد صلاح: اعلام تمایل خودِ صلاح!
  • بن سلمان: مخالف آوارگی مردم غزه هستیم
  • تأکید بن سلمان بر مخالفت عربستان با کوچ اجباری مردم فلسطین
  • محمد صلاح در فهرست فروش لیورپول قرار گرفت
  • رئالیسم سیاسی چیست؟